به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

این توضیحات و عنوان از ویرایش قالب ، قابل تغییر است.

مکان تبلیغات شما

امکانات وب

پر مخاطب ها

    عضویت

    نام کاربري :
    رمز عبور :

    باربیکیو چیست ؟ | باربیکیو | قیمت باربیکیو | باربیکیو آجری | باربیکیو سنگی

     

     باربیکیو چیست ؟ ، در میان هنرهای مختلف ، آشپزی جزو هنرهایی است که مورد استقبال اکثر افراد قرار می گیرد. افراد علاقمند به این هنر، روش های مختلفی  از پخت را تجربه می کنند و کسانی که علاقمند به تهیه و پخت غذاها به روش های سالم هستند،

       شیوه ی کباب کردن و گریل (قرار دادن گوشت به صورت مستقیم روی آتش) را انتخاب می کنند. یکی از وسایل بسیار مناسبی که برای این کار پیشنهاد می شود، باربیکیو است که در آن مواد غذایی با حرارت کم و با طعم دودی آماده می شوند.

     

    معنای واژه ی باربیکیو

    باربیکیو در زبان  انگلیسی به صورت  Barbecue ,barbeque ,Bar-B-Q یا BBQ  نوشته می شود و معادل فارسی آن پخته شدن گوشت در دمای کم و به تدریج است. در این روش گوشت و یا هر ماده ی غذایی دیگری را به سیخ در می آورند و آن را روی ذغال قرار می دهند، روش دیگر استفاده از میله های برقی است. همچنین برای به دست آوردن طعم لذیذ و خوشمزه تر لازم است که گوشت را قبل از روی حرارت قرار دادن، در آبلیمو قرار داد.

     

    انواع باربیکیو

    باربیکیو را با توجه به شرایط مختلف محیط زندگی مان می توان انتخاب کرد و در ادامه قصد آشنا کردن شما با انواع باربیکیو را داریم.

     

    باربیکیوِ ذغالی:  

     باربیکیو ذغالی ، در این روش پخت با حرارت ذغال انجام می شود و به سبب پخت آرام غذا دارای طعم ذغالی می شود. باربیکیو ذغالی طرفداران بسیاری دارد و همچنین نیاز به جمع آوری و پاکسازی خاکستر دارد، ولی به دلیل قیمت پایین باربیکیو ذغالی مورد توجه بسیاری از خریدارانباربیکیو است.

     

    باربیکیوِ گازی :

    باربیکیو گازی ، این نوع باربیکیو با گاز شهری کار می کند و علاوه بر خطرات کمتر نسبت به باربیکیوِ ذغالی، دارد. زمان پخت غذا در باربیکیو گازی سریع تر است. باربیکیو های گازی در جنس های باربیکو سنگی، باربیکیو آجری، باربیکیو چدنی و استیل در بازار عرضه می شوند. قیمت باربیکیو گازی کمی بالاست . باربیکیو گازی به نظافت زیادی احتیاج ندارد.

     

    باربیکیوِ برقی : 

    باربیکیوِ برقی از لحاظ کارکرد مشابه مدل گازی آن می باشد که در آن غذا سریع پخته می شود، خطر چندانی ندارد و همچنین نیاز به نظافت خاصی هم ندارد.

     

    باربیکیوِ پایه دار : 

    باربیکیو های پایه دار در بیشتر موارد در فضای باز استفاده می شوند و از مزیت های آن می توان به قابلیت جابجایی اش اشاره کرد، همچنین ارتفاع و پایه های آن قابلیت تنظیم دارند، به صورتی که امکان آشپزی ایستاده را برای شما فراهم می کند.

     

     باربیکیوِ رومیزی :

    جنس این نوع باربیکیو  اغلب چدن یا استیل است و مانند باربیکیوِ پایه دار قابلیت جابجایی دارد.

     

     مزیت باربیکیو

    از مزیت ها و نکات قابل توجه ضمن خرید باربیکیو و نوع آن، می توان به موارد زیر می توان اشاره کرد:

     

    • سریع بودن زمان پخت در دستگاه باربیکیو و خشک نشدن گوشت برخلاف روش گریل که در آن گوشت خشک می شود .

     

    • یکی از مسائل مهم در آشپزی طعم غذا است، برای مثال طعم دودی و ذغالی در باربیکیوی ذغالی حاصل می شود و در نوع گازی و برقی آن به دست نمی آید.

     

    • باربیکیو با امکان داشتن فن ، هود و دریچه های هوارسان پرطرفدار است و از لحاظ ایمنی مورد اطمینان است.

     

    • باربیکیو دارای سیستم قطع خودکار می باشد و امکان برنامه ریزی برای سایر کارهایتان را برای شما فراهم می کند.

     

    • یکی دیگر از مهمترین ویژگی های باربیکیو گازی، تنظیم حرارت آن است.

     

    شرکت های تولید کننده ی باربیکیو:

    همانطور که پیش از این گفته شد، باربیکیو انواع مختلفی دارد و به دلیل استقبال گسترده مردم ازباربیکیو ها باعث شد تا شرکت های داخلی و خارجی برای تولید این کالا وارد رقابت شوند و هر کدام از این شرکت ها می کوشند تا بتوانند امکانات بیشتری را به این کالا اضافه کنند و در نتیجۀ آن شاهد تاثیر مثبتی در ذهن مصرف کنندگانشان باشند و در پی آن به سودآوری بیشتری دست یابند.

     

    معروف ترین برندها و شرکت های ایرانی تولید منقل های خانگی پارس خزر، راد سیستم، مه پویا و … و از معروف ترین برندها و شرکت های خارجی می توان به تفال، بلک اند دکر، فوکوس، کولمن ، مولینکس، هاردستون ، ناپولئون و برویل کینگ اشاره کرد.

     

    باربیکیوها در قیمت های مختلفی عرضۀ بازار می شوند. قیمت باربیکیو با توجه به امکانات و انواع آن ها متغیر است.

     

    قیمت باربیکیو ذغالی نسبت به دیگر باربیکیو ها پایین تر است و به دلیل روش پخت سنتی و طمع مطلوب آن طرفداران بسیاری دارد. در باربیکیو های گازی پخت غذا بسیار سریع صورت می گیرد و امکانات آن نسبت به باربیکیو ذغالی بیشتر است و داشتن همین امکانات باعث می شود تاقیمت باربیکیوِ گازی نسبت به باربیکیوی ذغالی بیشتر باشد. همان طور که می دانید در بسیاری از کالاها نوع برند آن و تولید کنندۀ ایرانی و خارجی بودن آن در قیمت گذاری موثر  است و برندهای  شناخته شده و باکیفیت بهتر قیمت را به صورت قابل توجهی تحت تاثیر  قرار می دهند. 

     

    نتیجه :

     

     باربیکیو یکی از دستگاه هایی است که امکان پختن مواد غذایی را به صورت سریع، کبابی و با روش مخصوص به خود در اختیار ما قرار می دهد و در انواع مختلفی از لحاظ ساختار و قیمت به بازار عرضه شده اند که به بررسی آن ها در این مطلب پرداختیم . اینک پیشنهاد ما به شما  این است که اگر طعم دودی غذا برایتان مهم است از باربیکیوِ ذغالی را تهیه کنید که  دارای قیمتی پایین تر نسبت به  انواع دیگر باربیکیوها است.

     

     برای اطلاع از قیمت باربیکیو ، انواع باربیکیو و روش های ساخت باربیکیو با شماره های موجود در سایت آریانافایر تماس حاصل فرمایید.

    منبع : آریانا فایر

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 16:10
    بازدید : 258

    کلود مونه یک نقاش مشهور فرانسه بود که اثرش نامی به جنبش هنری امپرسیونیسم داشت که در آن از گرفتن عناصر سبک و طبیعی برخوردار بود.
    خلاصه داستان
    کلود مونه در 14 نوامبر 1840 در پاریس فرانسه متولد شد. او در دانشگاه سوئیس ثبت نام کرده است. پس از یک نمایشگاه هنری در سال 1874، منتقد توهین آمیز به سبک نقاشی مونتی "مفهوم" را نام برد، زیرا بیشتر در مورد شکل و نور نسبت به واقع گرایی نگرانی داشت و این اصطلاح گیر افتاد. مونت در طول زندگی خود با افسردگی، فقر و بیماری مبارزه کرد. او در سال 1926 درگذشت.

    کلود مونه-WC-9411771-2-402
    زندگی زودهنگام و شغلی
    اسکار کلود مونه یکی از مشهورترین نقاشان تاریخ هنر و یک شخصیت برجسته در جنبش امپرسیونیست است که آثار آن در موزه های سراسر جهان دیده می شود (بعضی از منابع کلود اسکار می گویند) در تاریخ 14 نوامبر 1840 متولد شد پاریس، فرانسه. پدر مونه، آدولف، در تجارت حمل و نقل خانواده اش مشغول به کار شد، در حالی که مادرش، لوئیس، از خانواده مراقبت می کرد. خواننده آموزش دیده، لوئیس شعر را دوست داشت و میزبان مردمی بود.

    در سال 1845، در سن 5 سالگی، مونه با خانواده اش به لوه هاور، یک شهر بندری در منطقه نرماندی رفت. او با برادر بزرگترش، لئون، بزرگ شد. در حالی که او گزارش شده بود یک دانشجوی مناسب و معقول، مونت دوست ندارد که محدود به یک کلاس درس. او علاقه مند به خارج شدن بود. در سن کودکی، مونه عشق به نقاشی را توسعه داد. او کتاب های آموزشی خود را با طرح های مردم، از جمله کارکاتور معلمانش، پر کرد. در حالی که مادرش از تلاش های هنری او حمایت می کرد، پدر مونت می خواست او را به کار تبدیل کند. مونت پس از مرگ مادرش در سال 1857 به شدت تحت تاثیر قرار گرفت.

    در جامعه، مونه به خاطر کاریکاتورها و برای طراحی بسیاری از ساکنان شهر مشهور شد. پس از دیدار یوجین بوودین، هنرمند محلی محلی، مونه شروع به کشف دنیای طبیعی در کار خود کرد. بوودین او را به نقاشی در خارج از منزل و یا نقاشی نقاشی نقاشی معرفی کرد که بعدا تبدیل به سنگ بنای کار مونه شد.

    در سال 1859، مونه تصمیم به حرکت به پاریس به دنبال هنر خود را. در آنجا، او به شدت تحت تاثیر نقاشی های مدرسه Barbizon بود و به عنوان یک دانشجوی در Academie Suisse ثبت نام کرد. در طول این مدت، مونه با همکاری هنرمند کامیل پیسارو ملاقات کرد، که برای چندین سال تبدیل به یک دوست نزدیک شد.


    از 1861 تا 1862، مونه در ارتش خدمت کرد و در الجزیره، الجزیره مستقر شد، اما از نظر سلامتی تخلیه شد. مونتی با بازگشت به پاریس با چارلز گلیر درگیر شد. از طریق Gleyre، مونه چندین هنرمند دیگر را دید، از جمله Auguste Renoir، Alfred Sisley و Frederic Bazille؛ چهار نفر از آنها دوست شدند. او همچنین مشاور و پشتیبانی یوهان بارتولد جونگ کیند، یک نقاش نقاشی را پذیرفت که تأثیر مهمی بر هنرمند جوان داشت.

    مون دوست داشت که در خارج از منزل کار کند و گاهی اوقات رنویر، سیسی و بازیلی همراه با این نقاشی ها همراه بود. مونه موفق به پذیرش سالن سال 1865، نمایشگاه هنرهای نمایشی سالانه در پاریس شد. نمایش این دو نقاشی را انتخاب کرد که مناظر دریایی بود. اگرچه آثار مونتی برخی از ستایش های انتقادی را به دست آوردند، او هنوز هم به لحاظ مالی مبارزه می کرد.

    سال بعد، مونتی دوباره برای شرکت در سالن انتخاب شد. این زمان، مقامات نمایشگاه چشم انداز و یک پرتره Camille (یا همچنین زن در سبز نامیده شده) را انتخاب کردند، که عاشق و همسر آینده او، کامیل Doncieux بود. دونسیو از یک پس زمینه فروتن و از لحاظ مرموزتر از مونه بود. او به عنوان یک موزه برای او خدمت کرده است، در طول زندگی خود برای نقاشی های متعدد نشسته است. این زوج در طول تولد اولین فرزندش، ژان، در سال 1867 سختی های زیادی را متحمل شد. مونتی در تنگناهای مالی شدید بود و پدرش تمایلی برای کمک به آنها نداشت. مونتی در مورد وضعیتی که بسیار محتاطانه به نظر می رسید، در سال 1868 تلاش خودکشی کرد و تلاش کرد خود را در رودخانه سین غرق کند.

    خوشبختانه، مونتی و کامیل به زودی سر و صدا گرفتند: لوئیس یوآخیم گوادیبرت، مدافع کار مونه بود که هنرمند را قادر ساخت تا کار خود را ادامه دهد و برای خانواده اش مراقبت کند. مونتی و کامیل در ماه ژوئن 1870 ازدواج کردند و پس از وقوع جنگ فرانسوی-پروس، زن و شوهر از پسرش به لندن فرار کردند. در آنجا، مونه با پل دوراند-روئل ملاقات کرد، که اولین فروشنده هنری او شد.

    پس از بازگشت به فرانسه پس از جنگ، در سال 1872، مونه در نهایت در Argenteuil، یک شهر صنعتی در غرب پاریس مستقر شد، و شروع به توسعه تکنیک خود کرد. در طول زمان خود در Argenteuil، مونه با بسیاری از دوستان هنرمندش، از جمله رنوار، پیسارو و ادوارد منیت بازدید کرد، که به گفته مونه در یک مصاحبه بعد، ابتدا از او نفرت داشت چون مردم نام آنها را اشتباه گرفته بودند. مونتی همراه با چندین هنرمند دیگر، به عنوان جایگزینی برای سالن کار خود را با همکاری آثار هنری خود به نمایش گذاشت و آن را «Anonyme des Artistes، Peintres، Sculpteurs، Graveurs» دانست.

    مونت گاهی اوقات با کارش ناامید شد. بر طبق برخی گزارش ها، تعدادی از نقاشی ها تخمین زده می شود و حدود 500 اثر را تخمین می زند. مونت به سادگی سوزاندن، برش دادن یا پا زدن قطعه مورد سوءاستفاده قرار می دهد. علاوه بر این وقایع، او k بود

    باید از بروز افسردگی و شک و تردید رنج ببرد.


    استاد نور و رنگ
    نمایشگاه جامعه 1874 آوریل 1872 انقلابی بود. یکی از مهمترین آثار مونه در نمایش «نمایشگر، طلوع آفتاب» (1873)، مهمانی صبحگاه لوه هو را در یک مهمانی صبحانه نشان میدهد. منتقدان این عنوان را به نام گروه متمایز از هنرمندان "امپرسیونیست ها" نامگذاری کردند و گفتند که کار آنها به نظر می رسد مانند نقاشی های بیشتر از نقاشی های پایان یافته است.

    در حالی که به معنای خجالت کشیدن بود، این اصطلاح مناسب بود. مونت به دنبال جوهر جهان طبیعی با استفاده از رنگهای شدید و پررنگ و پررنگ کوتاه است. او و معاصران خود را از رنگ های مخلوط شده و رطوبت هنر کلاسیک دور می کردند. مونه همچنین عناصر صنعت را به منظره های خود منتسب کرد، شکل را به جلو حرکت می داد و آن را معاصر تر می ساخت. مونت پس از اولین نمایش خود در سال 1874، پس از اولین نمایش در سال 1874، با امپرسیونیستها شروع به نمایش کرد و به دهه 1880 ادامه داد.

    زندگی شخصی مونتی در این زمان با سختی ها مشخص شد. همسرش در دوران بارداری دوم خود بیمار بود (فرزند دومش، میشل، در سال 1878 متولد شد)، و او همچنان به بدتر شدن ادامه می دهد. مونه نقاشی او را روی بستر مرگش نقاشی کرد. پیش از گذشت، مونه با ارنست و آلیس هاشده و شش فرزندش زندگی می کردند.

    پس از مرگ کامیل، مونه نقاشی های وحشتناکی به نام سری یخ ریزه نقاشی کرد. او به آلیس نزدیک تر شد و این دو در نهایت به صورت عاشقانه درگیر شدند. ارنست بیشتر وقت خود را در پاریس گذراند و او و آلیس هرگز طلاق نگرفتند. مونت و آلیس در سال 1883 با فرزندان مربوطه به جیرنی نقل مکان کردند، جایی که به عنوان یک منبع الهام بخش عالی برای هنرمند و اثبات شود که خانه اش نهایی است. پس از مرگ ارنست، مونه و آلیس در سال 1892 ازدواج کردند.

    مونتی در اواخر دهه 1880 و 1890 موفق به کسب موفقیت مالی و حیاتی شد و نقاشی های سریالی را که او به خوبی شناخته شده بود آغاز کرد. در Givey، او عاشق رنگ در خارج از منزل در باغ است که او کمک کرده است ایجاد آن وجود دارد. نیلوفرهای آب یافت شده در حوضچه برای او مورد علاقه خاصی بود و او چندین سری از آنها را در سرتاسر زندگی خود نقاشی کرد. پل سبک ژاپنی بیش از حوضچه موضوع چند کار نیز شد. (در سال 1918، مونه 12 گل نقاشی های آبله ای خود را به ملت فرانسه اهدا می کند تا جشن ارتش را جشن بگیرد.)

    گاهی اوقات مونت برای یافتن منابع الهام بخش سفر کرد. در اوایل دهه 1890 او یک اتاق را از کلیسای روان در شمال غربی فرانسه اجاره کرد و مجموعه ای از آثار متمرکز بر ساختار را نقاشی کرد. نقاشی های مختلف ساختمان را در نور صبح، نیمه شب، هوا خاکستری و بیشتر نشان داد. این تکرار نتیجۀ جذابیت عمیق مونه با اثرات نور بود.

    در کنار کلیسای جامع، مونتی چندین بار چندین بار نقاشی کرد، سعی کرد حس یک روز خاصی را در یک چشم انداز یا یک مکان بگذارد. او همچنین تغییراتی را ایجاد کرد که نور بر روی فرم های سنگی تاج و درختان صنوبر در دو مجموعه نقاشی مختلف در این زمان ایجاد شده بود. در سال 1900، مونه به لندن سفر کرد، جایی که رودخانه تامز توجه هنری او را جلب کرد.


    در سال 1911، مونه بعد از مرگ آلیس محبوبش افسرده شد. در سال 1912 او آب مروارید را در چشم راستش توسعه داد. در دنیای هنر، مونت با آوانگارد خالی بود. امپرسیونیستها به نحوی از جنبش کوبیستی به رهبری پابلو پیکاسو و جرجس براکا جایگزین شدند.

    اما هنوز در مورد کار مونتی بسیار جالب بود. در طول این دوره، مونت مجموعه نهایی مجموعه ای از 12 نقاشی آبراهه ای را که توسط Orangerie des Tuileries ساخته شده است، موزه ای در پاریس آغاز کرد. او تصمیم گرفت تا آنها را در یک مقیاس بسیار بزرگ بسازد، طراحی شده برای پر کردن دیوارهای یک فضای ویژه برای بوم در موزه؛ او می خواست این آثار را به عنوان "پناه مراقبه مسالمت آمیز" خدمت کند، و معتقد بودند که تصاویر "اعصاب خسته کننده" بازدیدکنندگان را تسکین می دهند.

    پروژه Orangerie Des Tuileries او بیشتر از سال های بعد از مونت مصرف می کرد. مونت در نوشتن نامه به یک دوست، اظهار داشت: "این مناظر آب و انعکاس برای من وسوسه شده است. این فراتر از توانایی من به عنوان یک پیرمرد است و من هنوز می خواهم چیزی را که احساس می کنم ارائه دهم". سلامت مون نیز به عنوان یک مانع موثر است. تقریبا کور، با هر دو چشم او در حال حاضر به طور جدی تحت تاثیر قرار آب مروارید، مونت در نهایت موافقت کرد که جراحی برای بیماری در سال 1923 انجام شود.

    سالهای بعد
    همانطور که در نقاط دیگر زندگی خود مینت را تجربه کرد، در سالهای بعد با افسردگی مبارزه کرد. او به یک دوست نوشت: "عصر و چاکر من را پوشیده اند. زندگی من چیزی جز شکست نکردن است، و همه چیزهایی که برای من انجام می شود این است که نقاشی هایم را از بین ببرم." با وجود احساسات ناامیدی او، تا روزهای آخر کار خود را بر روی نقاشی هایش ادامه داد.

    مونه در تاریخ 5 دسامبر 1926 در خانه خود در گینه ماند. مونتی یک بار نوشت: "تنها شایستگی من این است که به طور مستقیم در جلوی طبیعت نقاشی کرده و به دنبال تصورات من از اثرات ماندگارتر باشد." بیشتر مورخان هنر معتقدند که مونت خیلی بیشتر از این انجام داد: او به تغییر جهان پائین کمک کرد

    با تکان دادن کنوانسیون های گذشته، نان را از بین ببرید. مونت با فروپاشی اشکال در آثار خود، درب را برای انتزاع بیشتر در هنر باز کرد و به تأثیرگذاری بر هنرمندان بعدی مانند جکسون پولاک، مارک روچو و ویموم د کوونینگ اعتقاد دارد.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 16:02
    بازدید : 313
    برچسب‌ها :

    دیگو ریورا نقاش و خواننده تلاش کرد هنر را بسازد که زندگی طبقه کارگر و مادری مکزیک را منعکس کند.
    خلاصه داستان
    دیگو ریورا متولد 8 دسامبر 1886 در گوآنجاواتو، مکزیک، تلاش کرد هنر را بسازد که زندگی مردم مکزیک را منعکس کند. در سال 1921، از طریق یک برنامه دولتی، او مجموعه ای از نقاشی های دیواری را در ساختمان های عمومی آغاز کرد. برخی از آنها بحث برانگیز بودند؛ مرد او در تقاطع ساختمان RCA شهر نیویورک که تصویری از ولدمیر لنین داشت، توسط خانواده راکفلر متوقف و ویران شد.

    زندگی زودهنگام
    در حال حاضر فکر می شود یکی از هنرمندان برجسته قرن 20th، دیگو ریورا در 8 دسامبر 1886 متولد شد، در Guanajuato، مکزیک. اشتیاق او برای هنر در اوایل ظهور یافت. او شروع به نقاشی کرد. در حدود 10 سالگی، ریورا به تحصیل هنر در آکادمی هنرهای زیبای سان کارلوس در مکزیکو سیتی رفت. یکی از تأثیرات اولیه وی، هنرمند خوزه پستاسا بود که یک فروشگاه چاپی در نزدیکی مدرسه ریورا را اداره می کرد.

    در سال 1907، ریورا به اروپا سفر کرد تا مطالعات هنر خود را ادامه دهد. در آنجا، او با بسیاری از هنرمندان برجسته روز، از جمله پابلو پیکاسو، دوست بود. ریورا همچنین قادر بود آثار با نفوذ پل گاگین و هنری ماتیس را در میان دیگران ببیند.

    مشهور موعود
    دیگو ریورا به عنوان یک نقاش کوبیستی در اروپا موفق بوده، اما روند رویدادهای جهان به شدت سبک و موضوع کار او را تغییر می دهد. با الهام از آرمان های سیاسی از انقلاب مکزیک (1914-1915) و انقلاب روسیه (1917)، ریورا می خواستم به هنر که زندگی طبقه کارگر و مردم بومی مکزیک منعکس شده است. او در طول سفر به ایتالیا علاقمند به ساخت نقاشی های دیواری شد، و الهام بخش در نقاشی های رنسانس وجود داشت.

    بازگشت به مکزیک، ریورا شروع به بیان ایده های هنری خود درباره مکزیک کرد. وی از دولت برای تأسیس مجموعه ای از نقاشی هایی در مورد مردم کشور و تاریخ آن در دیوارهای ساختمان های عمومی دریافت کرد. در سال 1922، ریورا نخستین نقاشی های نقاشی را در ناحیه Escuela Nacional Preparatoria در مکزیکو سیتی تکمیل کرد.

    شناخته شده برای dalliances متعدد با زنان، ریورا هنرمند همکار فریدا کالو در سال 1929. ازدواج کرد. او قبلا دو بار قبل از او ازدواج کالو، که 20 سال تاریخ خود بود شده بود، و چند فرزند از رابطه های گذشته بود. ریورا و کالو علاقه مند به سیاست های رادیکال و مارکسیسم بودند.


    موفقیت تجاری
    در دهه های 1930 و 40، دیگو ریورا نقاشی های چندگانه در ایالات متحده را نقاشی کرد. بعضی از آثار او باعث اختلاف نظر شد، به خصوص آنکه او برای خانواده راکفلر در ساختمان RCA شهر نیویورک انجام داد. نقاشی، به نام "مرد در تقاطع ها"، تصویری از رهبر کمونیست روسیه ولادیمیر لنین بود. بنا به گزارش این هنرمند در قطعه خود را برای به تصویر کشیدن فضای سیاسی آشفته در آن زمان، که تا حد زیادی متضاد سرمایه داری و ایدئولوژی سوسیالیستی و افزایش ترس اطراف حزب کمونیست تعریف شده بود شامل بود لنین. راکفلرها از ورود ریورا به لنین بی اطلاع بودند و از این رو ریورا را از پرتره حذف کرد اما نقاش حاضر نشد. سپس راکفلر ها کار روی رویا را متوقف کردند.

    در سال 1934، نلسون راکفلر معروف دستور تخریب "مرد در تقاطع". واکنش منتشر شده علیه راکفلرها آغاز شد؛ پس از مدتها با تعهد عمیق به هنر، خانواده قدرتمند اکنون هر دو ریاکاری و استبدادی را نگاه داشتند. جان دی راکفلر جونیور بعد سعی در توضیح تخریب نقاشی دیواری، بیان، "تصویر زشت و ناپسند بود، و در قضاوت مرکز راکفلر، یک جرم به طعم خوب. به همین دلیل در درجه اول که مرکز راکفلر تصمیم به نابود کردن آی تی."

    زندگی بعد و کار
    در اواخر دهه 1930، ریورا از لحاظ کار به دوره ای آهسته رفت. او در این زمان هیچ کمپینگ سنگی بزرگی نداشت، بنابراین او خود را برای نقاشی کارهای دیگر اختصاص داد. در حالی که همیشه روابط طوفانی داشتند، ریورا و کاهلو تصمیم گرفتند در سال 1939 طلاق بگیرند اما این جفت ازدواج مجدد سال بعد و مجددا ازدواج کرد. این زوج در این دوره، لئون تروتسکی، تبعیدی کمونیست را در خانه اش در آنجا ماندند.

    ریورا به نقاشی های نقاشی بازگشت با یک ساخته شده برای نمایشگاه بین المللی گلدن گیت 1940 در سانفرانسیسکو برگزار شد. در مکزیکو سیتی، او از سال 1945 تا سال 1951 صرف ساختن یک سری از نقاشی های دیواری به نام "از تمدن پیش از اسپانیایی تا فتح". آخرین نقاشی او "تاریخ محبوب مکزیک" نامیده شد.

    زندگی شخصی و مرگ
    دیگو ریورا همسرش، فریده کوهلو را در سال 1954 از دست داد. در سال بعد، او با هنرمند هنری او، اما، ازدواج کرد. در این زمان، سلامت ریورا در حال کاهش بود. او برای درمان سرطان در خارج از کشور سفر کرده بود، اما پزشکان نتوانستند او را درمان کنند. دیگو ریورا در ناراحتی قلبی در 24 نوامبر 1957 در مکزیکوسیتی مکزیک کشته شد.

    از زمان مرگ او، دیه گو ریورا به عنوان یک شخص مهم در هنر قرن بیست و یکم به یاد میآید. خانه دوران کودکی خود در حال حاضر یک موزه در مکزیک است. زندگی و ارتباط او با فریده کوهلو، موضوع شگفتی و حدس و گمان باقی مانده است.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 16:00
    بازدید : 322
    برچسب‌ها :

    هنرمند بریتانیایی، دیمین هورست، دنیای هنر را با کارهای غیرمعمولش، از جمله نمایش شیشه ای حیوانات مرده و مجسمه های کابینه پزشکی، شگفت زده کرد.
    خلاصه داستان
    هنرمند موفق و بحث انگیز، دیمین هورست در 7 ژوئن 1965 در بریستول انگلستان متولد شد. او در اواخر دهه 1980 و 1990، به عنوان یک شخصیت برجسته در جنبش هنرمندان جوان انگلیس ظاهر شد. آثار او، که شامل نمایش حیوانات مرده و نقاشی های اسپین هنر است، برای قیمت های فوق العاده بالا فروخته است. هرست یکی از ثروتمندترین هنرمندان امروز است.

    Damien-Hirst-082211-1-خام
    سال های اول
    دیمین هورست، کاتولیک را به دست آورد، در لیدز بزرگ شد. تحصیلات ابتدایی دینی او بعدا به آثار هنری او تبدیل می شود. او علاقه ای به جنبه های وحشتناک و خشن در زندگی زود هنگام نشان داد. مادرش بعدا او را به عنوان یک کودک مضر توصیف کرد.

    هورست به عنوان یک نوجوان، دوست داشت به کتاب های پاتولوژیک نشان داده شده نگاه کند، با تصاویری از بیماری و آسیب دیده جذاب بود. او همچنین علاقه ای به نقاشی داشت، علاقه ای که مادرش از آن حمایت کرد. پدرش، مکانیک خودرو، وقتی که تنها 12 سال داشت، خانواده را ترک کرد.

    Hirst به عنوان یک نوجوان ناراحت شد و دو بار دستگیر شد. علیرغم رفتار گاه اوتی وی، او به کالج رفت. هوست هنر را در کالج Goldsmith در دانشگاه لندن تحصیل کرد. در حالی که در آنجا، او در سال 1988 یک نمایشگاه بر پایه ی "Freeze" قرار داد. این نمایش با آثار فیونا رائه، سارا لوکاس و دیگران، و همچنین خود شخصیت شناخته شد.

    هرست و همکارانش بخشی از یک جنبش در حال ظهور شناخته شده به عنوان هنرمندان جوان انگلیس بودند. آنها برای مواد غیر معمول و برای مفاهیم هنر چالش انگیزشان شناخته شده بودند. یکی از کارهای اولیه هورست، "With Dead Head"، علاقه وی به مرگ و تکان دادن استقرار هنر را نشان می دهد. در عکس، هنرمند، با یک نگاه بزرگ به چهره او، در کنار یک سر قطع شده در یک مرگی قرار می گیرد.

    در حالی که هر کس با کارش اشتیاق نداشت، هورث از چارلز سااتچی، تیتان و هنرپیشه تبلیغاتی حمایت کرد. Saatchi مالی کمک به Hirst و همچنین شروع به جمع آوری قطعات Hirst، که همچنین شهرت هنرمند را توسعه داد. Saatchi دو مجسمه کابینه پزشکی Hirst را خرید، که بعدها یک منتقد گفت: "یک صورت فلکی هنوز زنده است که بیان و انعکاس بدن انسان به عنوان یک زمینه آسیب پذیری و مداخلات پزشکی امیدوار کننده است."


    دستیابی به شغلی
    در سال 1991، Hirst اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری خیابان وودستاک در لندن داشت. او همچنین در سال بعد در نمایشگاه هنرمندان جوان انگلستان در گالری Saatchi شرکت کرد. در آنجا او "فیزیکی غیر ممکن از مرگ در ذهن کسی زندگی می کند" نمایش داده شد، یک تانک شیشه ای 14 فوت با کوسه در فرمالدئید حفظ شده است. کوسه از یک ماهیگیر استرالیایی خریداری شده است.

    هیث در سال 1993 ونیز Bienniale، یک نمایشگاه بین المللی هنری مشهور، با کار خود در زمینه هنر دنیایی به کار خود ادامه داد. در آنجا او "مادر و کودک جدا شده" را نشان داد، یک قطعه نصب که نشان دهنده یک گاو برش خورده و گوساله او در چهار نمایشگاه و یا موارد شیشه ای پر شده با فرمالدئید بود. هورست با کارهای جنجالی و گاه وحشیانه خود، به زودی یکی از بهترین هنرمندان شناخته شده در بریتانیا شد. هورست در سخنرانی پذیرفتهشده خود گفت: "او شگفت آور است که شما می توانید با E در هنر A-Level، یک تخیل پیچ خورده و یک اره برقی، جایزه معتبر ترنر را بدست آورید."

    هرچند که حرفه او شکوفا شد، هر نمایشگاه به همان اندازه برنامه ریزی نشده بود. او می خواست گاو فاسد را برای نمایشگاه در شهر نیویورک در سال 1995 به ارمغان آورد، اما توسط مقامات بهداشت شهرستان آن را متوقف کرد. هرست، با این حال، در سال بعد با یک نمایش در گالری گاجسیان نیویورک سالم استقبال کرد.

    هورست علاوه بر کارهای مخزن شیشه اش، نقاشی ها و مجسمه های خود را ساخته است. او علاقه خود را به سن داروسازی با چنین نقاشی هایی مانند «نقاشی کلیدی مواد کنترل شده» (1994) کشف کرد. این کار بخشی از مجموعه ای بود که به عنوان نقاشی های نقاشی شناخته می شد، اما Hirst تنها چند نقاشی را نقاشی کرد. او هنرمندان دیگر را دیدگاه های خود را انجام می دهد، بسیار شبیه اندی وارهول انجام شده است.

    کسب و کار هنر
    هورست به علاوه یک روحیه خلاقانه ثابت کرده است که یک تاجر باهوش است. او شهرت و شهرت خود را به یک امپراتوری هنری تبدیل کرده است و امروزه یکی از ثروتمندترین هنرمندان زنده است. برخی او را نسبت به جاسپر جونز و جف کوونز در توانایی او برای فرمان دادن قیمت های بزرگ برای آثار او مقایسه می کنند.

    هورست در سال 2008، گالری های معمولی خود را به نمایش گذاشت تا کار خود را مستقیم به عموم مردم انجام دهد. حراج "Beautiful Inside My Head Forever" در Sotheby's در لندن برگزار شد و تقریبا 198 میلیون دلار به دست آورد. هورست همچنین با فروش نسخه های چاپی و موارد دیگر که برخی از سبک های امضا و تصاویر خود را از طریق شرکت خود، معیارهای دیگر تحویل داده است، نیز موفق بوده است.

    بعدا کار می کند
    هاست ادامه داد تا مرزهای هنر را تحمل کند. در سال 2007، او "برای عشق به خدا"، جمجمه پر زرق و برق، الماس محکم ساخته شده از پلاتین را افشا کرد. هورث توضیح داد: بسیاری از منتقدان کمتر تحت تاثیر این "جشن علیه مرگ" قرار گرفتند.

    دیگران با قیمت پیشنهادی 100 میلیون دلار مضطرب شدند. شاید نشانه ای از کاهش علاقه به کار خود، هیچ کس در ابتدا خرید قطعه. بعدا توسط گروهی تهیه شد که حاوی گالری کابین سفید هورست و لندن بود.


    در سال 2009، هورست گروهی از نقاشی ها، نقاشی های بدون عشق، نقاشی آبی را نشان داد که موجب برانگیختن بسیاری از منتقدان شد که قطعه های "خشن" و "آماتور" را علامت گذاری کردند. بسیاری از این آثار الهام بخش یکی از هنرمندان مورد علاقه اش، فرانسیس بیکن بود که منجر به مقایسه های نامطلوب شد.

    این روزها، Hirst نشانه ای از کند شدن را نشان نمی دهد. او در نمایشگاه های سراسر جهان شرکت می کند. Hirst بار دیگر هنر را در دسترس قرار داد، خط اسکیت بورد خود را در سال 2011 راه اندازی کرد.

    زندگی شخصی
    هورست و دوست دختر آمریکایی او در Devon، انگلستان، با سه فرزند خود زندگی می کنند.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 15:58
    بازدید : 272
    برچسب‌ها :

    هنرمند اسپانیایی و آیکون سوررئالیستی سالوادور دالی شاید بیشتر به خاطر نقاشی ساعتهای ذوبش، «تداوم حافظه» شناخته شود.
    چه کسی سالوادور دالی بود؟
    سالوادور دالی در تاریخ 11 مه 1904 در فیگوس اسپانیا متولد شد. از دوران اولیه دالی تشویق شد که هنر خود را تمرین کند و در نهایت به تحصیل در یک دانشگاه در مادرید ادامه خواهد داد. در دهه 1920، او به پاریس رفت و با هنرمندان مانند پیکاسو، مگریته و میرو ارتباط برقرار کرد، که منجر به اولین مرحله سورئالیستی دالی شد. او احتمالا بیشتر به خاطر نقاشی 1931 خود یعنی «ماندگاری حافظه»، نشان دادن ساعتهای ذوب در محیط منظر است. ظهور رهبر فاشیست فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا منجر به اخراج هنرمند از جنبش سوررئالیست شد، اما این کار او را از نقاشی متوقف نکرد. دالی در سال 1989 در فیگوس درگذشت.

    3
    گالری
    3 تصویر
    زندگی زودهنگام
    سالوادور دالی سالوادور فیلیپه ژیینتو دالی یوم دانک در 11 مه 1904 میلادی در فیگوس اسپانیا متولد شد و در 16 کیلومتری مرز فرانسوی در حومه کوههای پیرنه قرار داشت. پدرش، سالوادور دالی کیسی، وکیل و اساتید طبقه متوسط ​​بود. پدرش سالوادور یک رویکرد انضباطی شدید برای افزایش کودکان داشت - سبک پرورش کودک که به شدت با مادرش، فلیپا دومنچ فرز مقایسه شد. او اغلب جوان سالوادور را در هنر خود و مراکز گوناگون زودگذر قرار داد.

    گفته شده است که سالوادور جوان یک کودک پیش دبستانی و هوشمند است که در برابر پدر و مادر و همکلاسی هایش در معرض خشم قرار دارد. در نتیجه، دالی توسط دانشجویان غالب و پدرش اقدام به خشونت شدید کرد. سالوادور، خواهر و برادرهای او را تحمل نمی کند و او را به شدت مجازات می کند. رابطه آنها از بین رفت، زمانی که سالوادور هنوز جوان بود، با رقابت بین او و پدرش برای محبت فلیپا تشدید شد.

    دالی یک برادر بزرگتر داشت، نه ماه پیش از او، همچنین به نام سالوادور، که در اثر گاستروانتریت فوت کرده بود. بعدها در زندگی او، اغلب این داستان را به این موضوع مرتبط می کند که وقتی او 5 ساله بود، پدر و مادرش او را به قبر برادر بزرگتر بردند و به او گفتند که او دوباره ترسیم برادرش است. دالی یادآور می شود که در پروس متافیزیکی او اغلب استفاده می شود: "ما مثل یکدیگر مانند دو قطره آب شباهت داشتیم، اما بازتاب های مختلفی داشتیم". او "احتمالا اولین نسخه از خود من بود، اما بیش از حد در مطلق تصور".


    سالوادور، همراه با خواهر کوچکتر آن ماریا و پدر و مادرش، اغلب وقت خود را در خانه های تابستانی خود در روستای ساحلی Cadaques گذراندند. در سالهای اولیه، سالوادور نقاشی های بسیار پیچیده ای را تولید کرد و هر دو والدینش به شدت از استعداد هنری خود حمایت می کردند. اینجا بود که پدر و مادرش قبل از ورود به مدرسه هنر، او را یک استودیوی هنری ساخت.

    والدین سالوادور دالی پس از شناختن استعداد فراوان او، والدینش را در سال 1916 در مدرسه Colegio de Hermanos Maristas و Instituto in Figueres اسپانیا فرستادند. او یک دانش آموز جدی نبود، ترجیح می داد به غرور در کلاس و به عنوان غول پیکر کلاس ، پوشیدن لباس عجیب و غریب و موهای بلند. پس از آن سال اول در مدرسه هنر، او در نقاشی مدرن در Cadaques در حالی که در تعطیلات با خانواده اش کشف کرد. او همچنین با رامون پیکوت، هنرمند محلی که اغلب از پاریس دیدن کرد، ملاقات کرد. سال بعد پدرش یک نمایشگاه زغال چوب سالوادور را در خانه خانواده سازماندهی کرد. تا سال 1919، هنرمند جوان اولین نمایشگاه عمومی خود را در تئاتر شهرداری فیگویرس به نمایش گذاشت.

    در سال 1921، مادر دالی، فلیپا، از سرطان سینه مرده بود. دالی در آن زمان 16 سال داشت، و از دست دادن ویران شد. پدرش با خواهر همسر مرحومش ازدواج کرد که دالی جوانتر را نسبت به پدرش نادیده گرفت، هرچند او به عمه اش احترام می گذاشت. پدر و پسر در طول زندگی خود به مسائل مختلفی بر می گردند، تا مرگ بزرگ دالی.

    مدرسه هنر و سورئالیسم
    در سال 1922، دالی در Academia de San Feando در مادرید حضور یافت. او در محل اقامت دانشجویان مدرسه اقامت کرد و به زودی خردسالانش را به سطح جدیدی رساند، موهای بلند و سایبرنشن را افزایش می داد، و لباس های سبک استرالیایی های انگلیسی در اواخر قرن نوزدهم را پوشید. در طول این مدت او تحت تأثیر چندین سبک هنری مختلف قرار گرفت، از جمله متافیزیک و کوبیز، که او را از دانش آموزان دیگرش به دست آورد - هرچند احتمالا هنوز جنبش کوبیست را کاملا درک نمی کرد.

    در سال 1923، دالی از آکادمی برای انتقاد از معلمانش متوقف شد و ادعا می کند که در میان دانشجویان در مورد انتخاب استاد در آکادمی شروع به شورش می کند. در همان سال او دستگیر شد و به طور خلاصه در Gerona در حمایت از جنبش سپردار، در حالی که Dalí در آن زمان در حقیقت غیر سیاسی بود (و در طول عمر خود نیز باقی ماند) زندانی شد. او در سال 1926 به آکادمی بازگشت، اما مدت کوتاهی قبل از امتحان نهایی خود اعلام کرد که هیچکدام از اعضای هیات علمی به اندازه کافی برای بررسی او نیستند.

    در حالی که در مدرسه، دالی شروع به کاوش در بسیاری از گونه های هنری از جمله نقاشان کلاسیک مانند رافائل، برنزینو و دیگو ولاسکو (از آنها به رسمیت شناختن خود

    سبیل فرفری دار). او همچنین در جنبشهای هنری آوانگارد مانند داادا، یک جنبش ضدانقلاب پس از جنگ جهانی اول، زندگی کرد. در حالی که چشم انداز متضاد دالی در زندگی مانع از پیروی از او شد، فلسفه داادا بر کار او در طول زندگی او اثر گذاشت.


    در بین سالهای 1926 و 1929، دالی چندین سفر به پاریس انجام داد و در آنجا با نقاشان و روشنفکران با نفوذ مانند پابلو پیکاسو ملاقات کرد. در طول این مدت، دالی نقاشی هایی را انجام داد که نفوذ پیکاسو را نشان داد. او همچنین با جوآن میرو، نقاش و مجسمه ساز اسپانیایی آشنا شد، که همراه با شاعر پل الیارد و نقاش رنه موریته، دالی را به سورئالیسم معرفی کرد. در این زمان، دالی با سبکهای امپرسیونیسم، آتیسم و ​​کوبیزم کار میکرد. نقاشی های دالی با سه موضوع کلی مرتبط شدند: 1) جهان و احساسات انسان، 2) نماد جنسی و 3) تصاویر ایدئولوگ.

    تمام این تجربیات به اولین دوران سورئالیستی دالی در سال 1929 منجر شد. این نقاشی های نفت کلاژ های کوچکی از تصاویر رویای او بود. کار او با استفاده از یک تکنیک کلاسیک دقیق، تحت تاثیر هنرمندان رنسانس، که مخالف فضای رویای "واقعیت غیر واقعی" است که او با شخصیت های هذیان عجیب و غریب ایجاد کرد. حتی قبل از این دوره، دالی یک خواننده مشتاق نظریه های روانکاوی سیگموند فروید بود. سهم عمده دالی در جنبش سوررئالیستی او آن چیزی بود که او "روش انتقادی پارانویاک" نامیده بود، تمرین ذهنی برای دسترسی به ناخودآگاه برای ارتقاء خلاقیت هنری. دالی از این روش برای ایجاد یک واقعیت از رویاها و افکار ناخودآگاه خود استفاده می کند، بنابراین ذهنی تغییر واقعیت را به چیزی که او می خواست و لزوما آن چیزی نیست. برای دالی، این شیوه زندگی بود.

    در سال 1929، سالوادور دالی اکتشاف هنری خود را در زمینه فیلمسازی گسترش داد و با دو فیلم Luis Buñuel با همکاری Un Chien andalou (سگ اندلس) و L'Age d'd'(یا عصر طلایی 1930) سابق از آن برای صحنه باز شناخته شده است - یک شبیه سازی شده از یک چشم انسان توسط یک تیغه. هنر دالی در چندین سال بعد در یکی دیگر از فیلم های "Alfred the Hitchcock's Spellbound" (1945) ظاهر شد، با بازی گرگوری پک و اینگرید برگمن. نقاشی های دالی در دنباله ی رویا در فیلم مورد استفاده قرار گرفت و با طرح دادن سرنخ هایی به حل مساله ی روان شناختی جان بلانتین، از این طرح استفاده کرد.

    در اوت 1929، دالی با النا دیمیتریوین دیاکونوا (گاهی اوقات به عنوان النا ایوانورنا دیانکووا نوشته شده)، یک مهاجر روسی، 10 ساله او ارشد بود. در آن زمان، او همسر نویسندگی سورئالیست پل الیارد بود. جذابیت ذهنی و فیزیکی بین دالی و دیاکونوا ایجاد شد و او به زودی از لوور برای عاشق جدیدش بیرون رفت. Diakonova همچنین به عنوان "Gala" شناخته شده بود موز و الهام بخش دالی، و در نهایت تبدیل به همسرش شد. او به تعادل کمک کرد - یا شاید بتوان گفت برابر است - نیروهای خلاق در زندگی دالی. با بیانات و فانتزی های وحشیانه او توانایی برخورد با هنرمند را نداشت. جاکل از مسائل حقوقی و مالی خود مراقبت می کرد و قراردادهای مذکور را با نمایندگان و نمایندگان نمایشگاه مذاکره می کرد. این دو در سال 1934 در یک مراسم شهری ازدواج کردند.


    سالوادور دالی تا سال 1930 به یک شخصیت مشهور جنبش سورئالیست تبدیل شده است. ماری لاور د نویل و ویکوونت و ویساتسس چارلز اولین نفری بودند. اشراف فرانسوی فرانسوی، هر دو همسر و همسرش در اوایل قرن بیستم به شدت در هنر آوانگارد سرمایه گذاری کردند. یکی از مشهورترین نقاشی های دالی که در این زمان تولید شد - و شاید کارآزمایی شناخته شده ترین سورئالیست - The Continuity of Memory (1931) بود. نقاشی، گاهی اوقات به نام "ساعتهای نرم"، نشان می دهد ساعتهای جیبی ذوب در محیط چشم انداز. گفته شده است که نقاشی ایده های متعددی را درون تصویر ارائه می دهد، عمدتا آن زمان سخت نیست و همه چیز ویرانگر است.

    در اواسط دهه 1930، سالوادور دالی به خاطر شخصیت رنگارنگش به عنوان آثار هنری او تبدیل شده بود، و برای برخی منتقدان هنر، سابق آن را از بین برد. اغلب ورزش های سبز غول پیکر بیش از حد، قدم زنی و چوب پیاده روی، نمایش های عمومی دالی نشانگر رفتار غیر معمولی بود. در سال 1934 جولیان لوئی، هنرمند هنر، دالی را در نمایشگاه نیویورک به آمریکا معرفی کرد که موجب اختلاف زیادی شد. در یک توپ که به افتخار او برگزار شد، دالی، در سبک مشخص طلایی، ظاهرا یک مورد شیشه ای را در سینه خود قرار داد که حاوی دست بند بود.

    اخراج از سورئالیست ها
    وقتی جنگ در اروپا، به ویژه در اسپانیا، نزدیک شد، دالی با اعضای جنبش سورئالیسم روبرو شد. در یک "محاکمه" که در سال 1934 برگزار شد، او از گروه اخراج شد. او از موضعگیری علیه ستیزه جوی اسپانیایی فرانسیسکو فرانکو (در حالی که هنرمندان سوررئالیست مانند لوئیس بونوئل، پیکاسو و میرو بودند) حاضر نبودند، اما مشخص نیست که آیا این به طور مستقیم منجر به اخراج او شد. به طور رسمی، دالی مطلع شد که اخراج او به خاطر تکرار «فعالیت ضد انقلابی شامل جشن فاشیسم تحت هیتلر بود». همچنین احتمال دارد که اعضای این جنبش در برخی از جنایات عمومی دالی خشمگین شوند.

    برخی از مورخان هنری معتقدند که اخراج او بیشتر به دلیل خصومت او با آندره برتون، رهبر سورئالیس، رانده شده است.

    علیرغم اخراجش از جنبش، دالی همچنان در چندین نمایشگاه بین المللی سورئالیست در دهه 1940 شرکت نمود. در مراسم افتتاح نمایشگاه سوررئالیستی لندن در سال 1936، او یک سخنرانی با عنوان "Fantomes paranoiaques athentiques" ("ارواح پارانویا معتبر") را در حالی که در یک لباس پشمی، حمل یک نشانه بیلیارد و پیاده روی یک جفت گرگ و میش روسیه انجام داد. او بعدها گفت که لباس او تصویری از "نفوذ به عمق" ذهن انسان است.

    در طول جنگ جهانی دوم، دالی و همسرش به ایالات متحده نقل مکان کردند. آنها تا سال 1948 آنجا باقی ماندند، زمانی که آنها به کاتالونیا محبوب خود بازگشتند. این سالهای مهم برای دالی بود. موزه هنر مدرن متروپولیتن در نیویورک نمایشگاه گذشته خود را در سال 1941 به نمایش گذاشت. این بعد از انتشار بیوگرافی خود، "زندگی راز" سالوادور دالی (1942) دنبال شد. همچنین در طول این مدت، تمرکز دالی از سورئالیسم و ​​دوران کلاسیک او دور شد. دشمنی او با اعضای جنبش سوررئالیست ادامه داشت، اما دالی ظاهرا ناامید شد. ذهن او همیشه در حال گسترش است به موضوعات جدید جالب توجه است.


    موزه تئاتر دالی
    در طول 15 سال آینده، دالی یک سری از 19 بوم بزرگ را شامل می شود که شامل موضوعات علمی، تاریخی یا مذهبی است. او اغلب این دوره را "عرفان هسته ای" نامید. در طول این زمان، آثار هنری او درخشیدگی فنی را به همراه جزئیات دقیق با تخیل فوق العاده و بی حد و مرز در بر داشت. او توهمات نوری، هولوگرافی و هندسه را در نقاشی های خود ترکیب می کند. بسیاری از کارهایش حاوی تصاویری بود که نشانگر هندسه الهی، DNA، ابر مکعب و مضامین مذهبی عفت است.

    از سال 1960 تا 1974، دالی بیشتر وقت خود را برای ایجاد موزه تئاتری موزه Dalí در Figueres اختصاص داده است. ساختمان موزه قبلا تئاتر شهری Figueres را در اختیار داشت، جایی که Dalí نمایشگاه عمومی خود را در سن 14 سالگی دید (ساختار اصلی قرن نوزدهم در پایان جنگ داخلی اسپانیا تخریب شد). در کنار خیابان از تئاتر موزه دالی، کلیسای سنت پر، جایی که دالی تعمید یافته بود و اولویت خود را دریافت کرد (مراسم تشییع جنازه او نیز در آنجا برگزار می شود)، و تنها سه بلوک دور خانه ای است که در آن متولد شد .

    تئاتر موزه دالی به طور رسمی در سال 1974 افتتاح شد. ساختمان جدید از خرابه های قدیمی تشکیل شده و بر اساس یکی از طرح های دالی ساخته شده و به عنوان بزرگترین ساختار سورئالیستی جهان محسوب می شود، که حاوی مجموعه ای از فضاهای است که یک شیء هنری واحد را تشکیل می دهند جایی که هر عنصر بخشی جدایی ناپذیر از کل است. این سایت همچنین از مسافت وسیع تر کار هنرمند، از اولین تجربه های هنری خود تا آثاری که در طول سال های اخیر این زندگی ایجاد کرده، شناخته شده است. چندین اثر روی صفحه نمایش دائمی به طور خاص برای موزه ایجاد شده است.

    همچنین در سال 74، دالی رابطه کسب و کار خود را با مدیر پیتر مور حل کرد. در نتیجه، تمام حقوق مربوط به مجموعه خود بدون مجوز مدیران دیگر کسب و کار فروخته شد و او بسیاری از ثروت خود را از دست داد. دو گرداننده ثروتمند آمریکایی، آری رینولدز مورس و همسرش، Eleanor که دالی را از سال 1942 شناخته اند، یک سازمان به نام "دوستان دالی" و یک بنیاد برای کمک به تقویت مالی هنرمند ایجاد کرد. این سازمان همچنین موزه سالوادور دالی را در سن پترزبورگ، فلوریدا تأسیس کرد.

    سال نهایی
    در سال 1980، دالی مجبور شد از نقاشی به دلیل اختلال حرکتی که باعث لرزش دائمی و ضعف در دستانش بود، بازنشسته شود. دیگر قادر به نگه داشتن یک قلم مو نیست، او توانایی خود را به نحوی که بهترینش را می داند، از دست داده است. تراژدی بیشتر در سال 1982 رخ داد، هنگامی که همسر عزیز و دوست جلی دالی درگذشت. دو رویداد او را به یک افسردگی عمیق فرستاد. او به Pubol نقل مکان کرد، در یک قلعه که برای Gala خریداری کرده و بازسازی کرده بود، احتمالا از مردم پنهان شده بود یا بعید به نظر می رسید که بمیرد. در سال 1984، دالی شدید در آتش سوخت. با توجه به آسیب های او، او به صندلی چرخدار محدود شد. دوستان، هنرمندان و همکاران او را از قلعه نجات دادند و او را به فیگوئرز بازگرداندند و او را در مسابقه تئاتر موزه راحت ساخت.


    در نوامبر سال 1988، سالوادور دالی با ناراحتی وارد یک بیمارستان در فیگوس شد. پس از یک دوره بازسازی کوتاه، او به تئاتر موزه بازگشت. در تاریخ 23 ژانویه 1989، در شهر تولدش، دالی در سن 84 سالگی از نارسایی قلب فوت کرد. مراسم تشییع او در تئاتر موزه برگزار شد، جایی که او در گورستان دفن شد.

    مورد پدر و مادر و نمایشگاه جدید
    در روز 26 ژوئن 2017 یک قاضی در دادگاه مادرید دستور داد که بدن دالی برای حل پرونده پدربزرگ مورد تجاوز قرار گیرد. یک زن 61 ساله اسپانیایی به نام ماریا پیلار، ابول مارتینز ادعا کرد که مادرش با هنرمند در رابطه با همسایگانش در بندر لایتگ، شهر در شمال شرقی اسپانیا مشارکت داشته است.

    قاضی دستور داد که بدن هنرمند به دلیل "فقدان سایر بقایهای بیولوژیک و شخصی" برای مقایسه با DNA مارتینز احیا شود. گال

    بنیاد a-Salvador Dalí، که املاک دالی را اداره می کند، حکم را مورد تجدید نظر قرار داد اما ماه بعد از آن، مجددا وارد مجلس شد. در ماه سپتامبر، نتایج آزمایشات DNA نشان داد که دالی پدر نیست.

    در همان ماه اکتبر، هنرمند با انتشار یک نمایشگاه در موزه دالی در سنت پترزبورگ، فلوریدا، اعلام کرد که دوستی و همکاری او با السا Schiaparelli طراح ایتالیایی را جشن می گیرد. این دو به خاطر ایجاد مشترک یک "لباس لباسی" که توسط آمریکایی سوسیالیست واللیس سیمپسون، که بعدها ازدواج پادشاه پادشاه انگلیس ادوارد VIII را از دست داد، شناخته شد.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 15:55
    بازدید : 320
    برچسب‌ها :

    کامیل پیسارو یک هنرمند چشم انداز فرانسوی بود که بیشترین تاثیر را در نقاشی های امپرسیونیست و پس از امپرسیونیست داشت.
    کامیل پیسارو چه کسی بود؟
    کامیل پیسارو در 10 ژوئیه 1830 در جزیره سنت توماس متولد شد. پیزارو در پاریس به عنوان یک مرد جوان به تجربه هنرپیشگی پرداخت و در نهایت به شکل دادن به جنبش امپرسیونیست با دوستانش از جمله کلود مونه و ادگار دگاس کمک کرد. پйсآررو در محافل پس از امپرسیونیست فعال بود، تا زمانی که در تاریخ 13 نوامبر 1903 در پاریس به تصویر کشیده شد، همچنان نقاشی می کرد.

    زندگی زودهنگام
    یعقوب آبراهام-کامیل پیسسرو در 10 ژوئیه 1830 در سنت توماس، در هندوستان غربی دانمارک متولد شد. پدر پسیارو شهروند فرانسوی یهودی پرتغالی بود که به سنت توماس سفر کرد تا کمک کند تا اموال دایی او را محاصره کند و ازدواج با بیوه عموی او، راشل پومی پتی، را ازدواج کند. ازدواج جنجال برانگیز بود و بلافاصله توسط جوامع کوچک یهودی که در آن زندگی می کردند، به رسمیت شناخته نشد. در نتیجه، کودکان پسیارو به عنوان بیگانگان رشد کردند.

    در سن 12 سالگی، پسیارو توسط والدینش به مدرسه شبانه روزی در فرانسه فرستاده شد. در آنجا، او قدردانی اولیه از استادان هنر فرانسه را توسعه داد. پس از اتمام تحصیلاتش، پیزارو به سنت توماس بازگشت، و اگرچه در ابتدا در تجارت تجاری خانواده اش دخالت داشت، او هرگز متوقف نقاشی و نقاشی در اوقات فراغت خود نشد.

    حرفه
    در سال 1849، پیکسارو آشنایی از هنرمند دانمارکی فریتز ملودی، که او را در تلاش هنری او تشویق می کرد. در سال 1852، پیزارو و ملودی سنت توماس را برای ونزوئلا ترک کردند، جایی که آنها برای چند سال آینده زندگی می کردند و کار می کردند. در سال 1855 پیکسارو به پاریس برگشت، جایی که او در École des Beaux-Arts و Académie Suisse تحصیل کرد و با کامیل کوروت و گاستاو کوربت همکاری کرد و مهارت های خود را با تجربیات و رویکردهای جدید در زمینه هنر به کار برد. سرانجام، پسیارو با گروهی از هنرمندان جوان، از جمله کلود مونه و پل سزان، که منافع و سوالات خود را به اشتراک گذاشت، سقوط کرد. کار این هنرمندان توسط استاد هنری فرانسوی پذیرفته شد که نقاشی های غیر سنتی را از نمایشگاه های سالن رسمی حذف کرد.

    اگرچه پیزارو یک استودیو را در پاریس نگه داشت، او بیشتر وقت خود را در حومه اش گذراند. مانند بسیاری از معاصران او ترجیح داد تا در فضای باز به جای استودیو، نقاشی صحنه های زندگی روستا و دنیای طبیعی کار کند. در طول این دوره او نیز با خدمتکار مادرش، جولی ولای، که با او هشت فرزند داشت و در سال 1871 در نهایت ازدواج کرد، درگیر شد. با این حال، زندگی خانوادگی خود را با جنگ فرانکو-پروس در سالهای 1870-71 قطع کرد، که مجبور شد آنها را به لندن فرار کنند. پس از بازگشت به خانه اش در فرانسه در پایان جنگ، پسیارو کشف کرد که اکثریت کار موجود خود را نابود کرده است.


    اما پسیارو از این ناکامی به سرعت به سرعت بازگشت. او به زودی با دوستان هنرمندش، از جمله سزان، مونه، ادوارد مانت، پیر آگوست رنوار و ادگار دگاس، دوباره متصل شد. در سال 1873، پیزارو مجموعه ای از 15 هنرمند را با هدف ارائه یک جایگزین به سالن تاسیس کرد. سال بعد، گروه اولین نمایشگاه خود را برگزار کرد. محتوا و سبک غیر متعارف نشان دهنده منتقدان ترسناک و کمک به تعریف امپرسیونیسم به عنوان یک جنبش هنری است. پسیارو در نمایشگاه خود، پنج نقاشی را در نمایشگاه، از جمله هوار فراست و The Old Road به Ennery، نمایش داد. این گروه در چند سال آینده چندین نمایشگاه دیگر را برگزار می کند، هرچند که به آرامی شروع به حرکت می کنند.

    سالهای بعد و مرگ
    در دهه 1880، پسیارو به یک دوره پس از تجسس متمایل شد، به برخی از مضامین قبلی اش بازگشت و از تکنیک های جدیدی نظیر pointillism استفاده کرد. او همچنین دوست های جدیدی را با هنرمندان از جمله جرجس سارات و پل سیگک ایجاد کرد و او را تحسین اولیه وینسنت ون گوگ کرد. در حالی که با توجه به علاقه مندی وی به نوآوری، پیکسارو به دور از امپرسیونیسم، موجب کاهش کلی جنبش شد که تا حد زیادی تحت تاثیر قرار گرفته بود.

    در سال های بعد، پیکسارو از یک عفونت چشم تکراری رنج می برد که مانع او از کار در فضای باز در طول سال بود. به عنوان یک نتیجه از این ناتوانی، او اغلب در حالی که نگاه کردن از پنجره اتاق هتل نقاشی شده است. پیکسارو در تاریخ 13 نوامبر 1903 در پاریس جان سپرد و در گورستان پری لاچیز دفن شده است.

    اخبار اخیر
    بیش از یک قرن پس از گذراندن او، Pissaro در اخبار برای رویدادهای مرتبط با کار خود را 1887 کار برداشت نخود. در سال 1943، در زمان اشغال آلمان در فرانسه، دولت فرانسه نقاش را از صاحب یهودی خود، سیمون باوئر، مصادره کرد. بعدها در سال 1994 توسط بروس و رابی تول، یک زن و شوهر آمریکایی شناخته شده برای مشارکت در دنیای هنر، خریدند.

    پس از تحویل کالاها به پایتخت پاریس به موزه مرموتان در پاریس، فرزندان باوئر برای ارائه بازی قانونی پیشنهاد خود را آغاز کردند. در نوامبر 2017 یک دادگاه فرانسوی تصریح کرد که این نقاشی متعلق به خانواده بئور است.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 15:48
    بازدید : 331
    برچسب‌ها :

    چاک بست برای تکنیک های بسیار نوآورانه خود که برای نقاشی چهره انسان استفاده می شود اشاره شده است. او در اواخر دهه 1960 برای عکاسی پرتره های عکسبرداری خود، به شهرت رسید.
    چه کسی چاک نزدیک است؟
    چاک بست در 5 ژوئیه 1940 در مونرو، واشنگتن متولد شد. در معرض دشواری شدید، بستن در مدرسه ضعیف بود، اما آرزوی ساختن هنر را داشت. پس از به دست آوردن MFA خود را از ییل در سال 1964، بستن جای خود را در بالای جهان هنر آمریکایی با ایجاد پرتره های مقیاس بزرگ، photorealist که خلاقانه تفاوتی تمایز بین عکاسی و نقاشی را جای گرفت.

    زندگی زودهنگام
    چارلز توماس نزدیک در تاریخ 5 ژوئیه 1940 در مونرو، واشنگتن متولد شد. فرزند والدین هنری که حمایت زیادی از منافع ابتدایی خلاقیت خود داشتند، بستن، که از نارسائی شدید رنج می برد، تقریبا در تمام مراحل تحصیل در مدرسه به جز هنر تلاش کرد. او در مدرسه به شدت محبوب نبود و مشکلات او به وسیله شرایط عصبی عضلانی که او را از ورزش بازی نکرد، تقویت شد.

    برای اولین دهه زندگی خود، دوران کودکی بستگی بیشتر یا کمتر پایدار بود. اما هنگامی که او 11 ساله بود، هنگامی که پدرش فوت کرد و مادرش سرطان سینه را گرفت، فاجعه ای رخ داد. سلامت خود را در نزدیکی این بار نیز به محض اینکه یک عفونت کلیه به مدت تقریبا یک سال در رختخواب خود قرار گرفت، به اوج خود رسید.

    با این همه، از طریق تمام اینها، بستن عمیق تر عشق خود را به نقاشی و هنر به طور کلی. در سن 14 سالگی، او نمایشگاه نقاشیهای جکسون پولاک را دید. سبک و تمساح Pollock تأثیر زیادی بر روی بستن گذاشت و، همانطور که بعدا به آن اشاره کرد، او را متعهد به تبدیل شدن به یک هنرمند کرد.

    آموزش و کارهای اولیه
    در نهایت بستن در دانشگاه واشنگتن، در سال 1962 فارغ التحصیل شد و بلافاصله به شرق ییل رفت تا برای کارشناسی ارشد هنرهای زیبا از دانشکده هنر و معماری دانشگاه مطالعه کند.

    بستن به شدت در جهان انتزاعی، بستن رادیکال تمرکز خود را در ییل تغییر داد، انتخاب برای آنچه که امضای خود را به سبک: نورپردازی. با استفاده از یک فرآیند، او به عنوان "بافندگی" توصیف کرد، بستن فرمول های بزرگ Polaroids از مدل ها را ایجاد کرد که پس از آن دوباره روی بوم های بزرگ ایجاد شد.

    این کار ابتدایی، جسورانه و صمیمی و به جلو بود، تکثیر جزئیات خاصی از چهره های انتخاب شده خود را، یک واقعیت ساخته شده است هر چند بیشتر قانع کننده زمانی که با توجه به این که نزدیک نیز از وضعیت neurological prosopagnosia یا کورکورانه رنج می برد، که مانع او از شناختن چهره ها. علاوه بر این، قطعه های او تمایز بین نقاشی و عکاسی را به طریقی که هرگز قبلا ساخته نشده بود تار نپوشانند. تکنیک های او نیز قابل توجه بود، به ویژه رنگ استفاده از آن، که کمک کرد راه را برای توسعه پرینتر جوهر افشان.


    در اواخر دهه 1960، قطعات نزدیک و نزدیک به آن در صحنه هنر نیویورک تأسیس شد. یکی از مشهورترین نویسندگانش از آن دوران، یکی دیگر از استعدادهای هنری جوان، فیلسوف شیشه ای بود که در سال 1969 به کار خود ادامه داد و در سال 1969 به چاپ رسید. از آن زمان تاکنون یکی از مشهورترین قطعات او شده است. او بعدها نقاش مرس کنینگهام و رییس جمهور سابق بیل کلینتون، در میان دیگران بود.

    در سال های 1970، کار بستن در بهترین گالری های جهان نشان داده شد و به طور گسترده ای به عنوان یکی از بهترین هنرمندان معاصر آمریکا شناخته شد.

    چاک بست
    Chuck Close

    فلج و استقامت
    در سال 1988، پس از شکستگی ناگهانی یک شرایین ستون فقرات، دوباره دوباره با شکست روبرو شد. در حقیقت پس از حادثه، نزدیک بود تقریبا به طور کامل فلج شد. در نهایت، پس از دوران فیزیوتراپی، بستن، که به طور دائم به صندلی چرخدار محدود می شد، استفاده جزئی از اندام خود را دوباره به دست آورد.

    علیرغم محدودیت های فیزیکی، نزدیک به کار خود ادامه داد. بستن به وسیله یک قلم مو به مچ دست خود ادامه داد تا نقاشی کند، اما در شیوه ای که انتزاعی تر و دقیق تر بود. شهرت و جایگاه او در کمترین حد رنج برده است.

    در سالهای اخير، موضع بستن در دنیای هنر آمریكا بدون تغییر بوده و كار او با بررسی های عجیب و غریب و هزینه های كم هزینه مواجه شده است. در سال 2000، پرزیدنت کلینتون نامزد دریافت کننده مدال ملی هنرها شد. در سال 2007، زندگی او موضوع مستند کامل بود، چاک بست: یک پرتره در حال پیشرفت، به کارگردانی ماریون کجاوری.

    شخصی
    بستن اولین همسر خود، لسلی، در سال 2011 را از هم جدا کرد. دو سال بعد، او با هنرمند Sienna Shields ازدواج کرد.

    در اواخر سال 2017، بستن خود را در میان فهرست گسترده ای از مردان با نفوذ متهم به سوء رفتار جنسی طبقه بندی کرد. اتهامات عموما هنرمند را از زنان خواست تا برهنه را برای او بپوشانند و نظرات خام درباره قطعات بدن خود را بیان کنند.

    وی در دفاع از اقداماتش گفت: "آخرین بار که نگاه کردم، ناراحتی جسمی بزرگ نبود." "من هیچ وقت کسی را به اشک نمی راند، هیچ کس هرگز از محل خارج شد. اگر من کسی را خجالت زده و یا باعث ناراحتی آنها شدم، من واقعا متاسفم، منظور من نیست. من تصدیق داشتن دهان کثیف، اما ما همه بزرگسالان. "

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 15:45
    بازدید : 263
    برچسب‌ها :

    هنرمند طلایی هلندی Jan Vermeer برای نقاشی های دلفتش، از جمله «خیابان کوچکی» و «نمایش دلفت» و «تصاویر مروارید»، مانند «دختر با یک گوشواره مروارید» شناخته شده است.
    جان ورمیر چه کسی بود؟

    جان ورمیر در تاریخ 31 اکتبر 1632 در دلفت هلند متولد شد. در سال 1652، کارگردان نقاش دلفا پیوست. او به عنوان معاون او از 1662 تا 63 سالگی و دوباره از 1669 تا 70 سالگی خدمت کرد. آثار اولیه او شامل "دختر خواب در جدول" است. به سبک او بالغ شد، او نقاشی "خیابان کوچک" و "نمایش دلف". بعد از 1660، ورمیر نقاشی های "مروارید" خود را از جمله "کنسرت" و "دختر با یک گوشواره مروارید" نقاشی کرد. او در 16 فوریه 1675 در دلفت درگذشت.

    زندگی زودهنگام
    یوهانس ورمیر یکی از هنرمندان پرطرفدار هلندی در تمام دوران است که در دلفت، هلند، در تاریخ 31 اکتبر 1632 متولد شده است. آثار او برای قرن ها منبع الهام و شگفتی بوده است، اما بسیاری از زندگی او یک رمز و راز باقی مانده است. پدرش، رینیر، از یک خانواده از صنایع دستی در شهر دلفت آمد و مادرش، دینا، دارای پس زمینه فلانی بود.

    به نظر می رسد که Vermeer پس از غسل تعمید در کلیسای محلی تقریبا 20 سال ناپدید می شود. او به احتمال زیاد یک تربیت کالوینیستی داشت. پدرش به عنوان نگهدارنده خیمه و بازرگان هنری کار می کرد و ورمیر هر دو از این فعالیت ها را پس از مرگ پدرش در سال 1652 به ارث برده بود. در سال بعد، ورمیر با کاترینا بولنز ازدواج کرد. بولنس کاتولیک بود و ورمیر به ایمانش تبدیل شد. این زن و شوهر به همراه مادرش نقل مکان کرد و در نهایت 11 فرزند داشت.

    عمده کارها
    در سال 1653، جان ورمیر با کارگردان دلفی به عنوان یک نقاش استاد ثبت نام کرد. هیچ رکوردی وجود ندارد که او ممکن است زیر شاگردانش باشد یا اینکه آیا او به صورت محلی یا خارج از کشور تحصیل کرده است. ورمیر قطعا حداقل دوستی با نقاش برجسته دلفی لئونارد برامر داشت، که یکی از حامیان اولیه او بود. بعضی از کارشناسان همچنین معتقدند که ورمیر ممکن است تحت تاثیر آثار رامبراند از طریق یکی از دانشجویان رامبراند، کارل فابیتیوس باشد.

    تاثیر Caravaggio در آثار اولیه ورمیر، از جمله "Procuress" (1656)، مشهود است. نقاش نیز اسطوره شناسی را در "دیانا و همسرش" (1655-56) و دین در "مسیح در خانه مری و مارتا" (1655) مورد بررسی قرار داد. تا پایان دهه، سبک منحصر به فرد ورمیر شروع به ظهور کرد.

    بسیاری از استراتورهای ورمیر بر روی صحنه های داخلی تمرکز می کنند، از جمله "The Milkmaid" (ص 1657-58). این تصویری از یک زن در میان کار او دو علامت تجاری خود را نشان می دهد: نمادهای واقعی او از چهره ها و اشیاء و شگفتی او با نور. بسیاری از آثار او دارای کیفیت درخشان است، از جمله "دختر با یک گوشواره مروارید" (1665).


    ورمی در برخی از موفقیت ها در دلفت موفق شد، آثارش را به تعداد کمی از جمع آوری های محلی فروخت. او همچنین به عنوان رئیس هیئت مدیره هنری محلی برای یک زمان خدمت کرده است. با این حال، ورمیر در طول عمر خود به خارج از جامعه اش شناخته نشد.

    سال نهایی و میراث
    ژن ورمیر در سالهای آخر سال خود به شدت به مبارزه پرداخت، چرا که بخش بزرگی از این واقعیت بود که اقتصاد هلند پس از اینکه فرانسه در سال 1672 تحت اشغال کشور قرار گرفت، وحشت زده شد. او در 16 فوریه 1675 در دلفت درگذشت.

    از زمان عبور وی، ورمیر تبدیل به یک هنرمند مشهور جهان شده است و آثار او در بسیاری از موزه های برجسته در سراسر جهان آویزان شده است. با وجود اینکه امروزه تحسین برانگیز است، ورمیر از نظر کارهای واقعی از یک میراث کوچک کنار گذاشته است؛ حدود 36 نقاشی به طور رسمی به نقاش داده شده است.

    یکی از مشهورترین کارهای ورمیر الهام بخش رمان «دختر با یک گوشواره مروارید» توسط Tracy Chevalier و همچنین سازگاری فیلم 2003 با این کتاب است.

    در سال 2018، گالری عکس سلطنتی Mauritshuis در لاهه، هلند، قرار بود برای شروع یک مطالعه دو هفته ای، غیر غیر منفعلانه "دختر با یک گوشواره مروارید". با استفاده از فن آوری های جدید اکتشافی، موزه با هدف پاسخ به سوالات قرن ها در مورد تکنیک های ورمیر و مواد مورد استفاده برای نقاشی پاسخ داد.

    admin
    شنبه 17 آذر 1397 - 15:43
    بازدید : 354
    برچسب‌ها :

    شعر عاشقانه چشم جزو فراوان‌ترین شعر‌های عاشقانه است. چشم چراغ صورت است و شاعران چشمان زیبای دلدار را در شعرشان توصیف کرده‌اند. شعر در وصف چشم، شعر برای چشم، شعر چشم زیبای تو، شعر عاشقانه چشمانت، شعر چشم یار، شعر درباره چشم مشکی، شعر مولانا و سعدی و دیگر شاعران بزرگ درباره چشم و شعر کوتاه درباره چشم را در ستاره بخوانید.
    شاعران آن هنگام که شعر در وصف یار می‌سرایند، به چشم توجه ویژه دارند؛ شاید به این سبب که چشم مهم‌ترین و فریباترین عضو صورت است. از منظر عاقلان چشم دریچه‌ای به درون و نماد دانایی و بصیرت است و برای عاشقان تیر دلربایی معشوق است. اعجاب چشم در گیرایی و نقش آن در زیبایی چهره دلدار آنقدر زیاد بوده که شاعران بخش بسیاری از بهترین اشعار در وصف زیبایی معشوق خود را به توصیف و تشبیه چشمان یار و دلدار اختصاص داده‌اند. از میان شاعران برخی بیش از دیگران به وصف چشم پرداخته‌اند. به عنوان مثال اشعار عاشقانه حافظ از تشبیهات درباره چشم انباشته است، او چشم یار را به نرگس تشبیه می‌کند؛ و یا مولانا در اشعار عاشقانه خویش چشم معشوقان را به تصویر می‌کشد و تنگ بودن آنها را می‌ستاید. سعدی در زیباترین اشعار عاشقانه خود چشم یار را به چشم آهو مانند می‌کند و...
    در شعر معاصر نوع تشبیهات متفاوت می‌شود اما کماکان چشم جایگاه ارزنده‌ای در میان اشعار عاشقانه دارد.

    شعر عاشقانه چشم از شاعران بزرگ

    ای چشم تو دلفریب و جادو
    در چشم تو خیره چشم آهو

    در چشم منی و غایب از چشم
    زآن چشم همی‌کنم به هر سو

    صد چشمه ز چشم من گشاید
    چون چشم برافکنم بر آن رو

    چشمم بستی به زلف دلبند
    هوشم بردی به چشم جادو

    هر شب چو چراغ چشم دارم
    تا چشم من و چراغ من کو

    این چشم و دهان و گردن و گوش
    چشمت مرساد و دست و بازو

    مه گر چه به چشم خلق زیباست
    تو خوبتری به چشم و ابرو

    با این همه چشم زنگی شب
    چشم سیه تو راست هندو

    سعدی به دو چشم تو که دارد
    چشمی و هزار دانه لولو

    سعدی

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
    گردنده فلک نیز بکاری بوده است

    هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
    آن مردمک چشم‌نگاری بوده است

    خیام

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید
    بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید

    ای چشم همه چشم به چشمت روشن
    چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید

    مهستی گنجوی

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    دل عاشق به پیغامی بسازد
    خمار آلوده با جامی بسازد

    مرا کیفیت چشم تو کافیست
    ریاضت‌کش به بادامی بسازد

    باباطاهر

     
    شعر عاشقانه چشم

    تک بیت های ناب شعر عاشقانه چشم از شاعران کهن

    گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
    بر چشم من به سحر ببستند خواب را

    چشمت به کرشمه خون من ریخت
    وز قتل خطا چه غم خورد مست

    توبه کنند مردم از گناه به شعبان
    در رمضان نیز چشم‌های تو مست است

    چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
    با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت

    آورده ز غمزه سحر در چشم
    در داده ز فتنه تاب در موی

    سعدی

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    دو چشمش بسان دو نرگس بباغ
    مژه تیرگی برده از پر زاغ

    فردوسی

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
    زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

    راه دل عشاق زد آن چشم خماری
    پیداست از این شیوه که مست است شرابت

    به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
    فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت

    چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
    لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست

    چشم تو ز بهر دلربایی
    در کردن سحر ذوفنون باد

    نرگس همه شیوه‌های مستی
    از چشم خوشت به وام دارد

    ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینم
    کمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد

    حافظ

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    مست شوند چشم‌ها از سکرات چشم او
    رقص‌کنان درخت‌ها پیش لطافت صبا

    به دو چشم من ز چشمش چه پیام‌هاست هر دم
    که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا

    مولانا

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    دهانی و چشمی به اندازه تنگ
    یکی راه دل زد یکی راه چنگ

    به چشمی ناز بی‌اندازه می‌کرد
    به دیگر چشم عذری تازه می‌کرد

    نظامی

    〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰❤〰

    از چشٖم و دل مپرس که در اولین نگاه
    شد چشم من خرابِ دل و دل خراب چشم

    صائب تبریزی

    منبع: ستاره 

    admin
    دوشنبه 5 آذر 1397 - 20:01
    بازدید : 359
    برچسب‌ها :

    آمار سایت

    آنلاین :
    بازدید امروز :
    بازدید دیروز :
    بازدید هفته گذشته :
    بازدید ماه گذشته :
    بازدید سال گذشته :
    کل بازدید :
    تعداد کل مطالب : 111
    تعداد کل نظرات : 0

    خبرنامه